به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در جمع مداحان قم به بیان اهمیت ماه مبارک رمضان پرداخت و گفت: رمضان، ماه فیوضات الهی است. نزول فیوضات و عنایات در این ماه، در هیچ ماه دیگر نمونه ندارد. معاذ بن جبل از وجود مقدس رسول خاتم (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که ایشان فرمود: «قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة والرحمة والمغفرة شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالیه افضل اللیالی و ساعاته افضل الساعات، انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة». تعبیراتی در این حدیث وجود دارد که نظیر و نمونه آن را نداریم. روزهای آن بهترین روزها و شبهای آن بهترین شبهاست. برکات و رحمت واسعه خداوندی شامل حال همه بندگان میشود. حتی نفسکشیدنها و خوابیدنها در این ماه عبادت است. ماه بسیار ارزشمندی است و امیدواریم خداوند این توفیق را به همه ما بدهد که از لحظات این ماه مبارک بهره ببریم.
*رمضان و رنگ و بوی علی (علیه السلام)
اما این ماه خصوصیتی ویژه دارد. ماه رمضان پیش ما رنگ و بوی خاصی گرفته است؛ رنگ و بوی علی بن ابی طالب (علیه السلام) را دارد. یعنی وجود مقدس علی (علیه السلام) این ماه را با تمام عظمتش تحتالشعاع قرار داده است. این یکی از عنایاتی است که خداوند به وجود مبارک علی بن ابی طالب (علیه السلام) دارد.
مداحی توفیق بزرگی است که خدا به انسان بدهد که یک عمر زندگیاش را وقف محبوبترین و عزیزترین خلق خدا کند. این توفیق بسیار بزرگی است و خدا باید آن را عطا کند تا انسان در خانهای ریشش را سفید و عمرش را سپری کند که آن خانه محل عنایت خداوند متعال است. این توفیقی از ناحیه خداوند است؛ اما به این نکته توجه داشته باشید که عنایتی که خداوند به سیدالشهدا(ع) داشته و نقشی که وجود مقدس ایشان دارد، یک تجلی از تجلیات وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) است؛ یعنی آنچه ما در کربلا و در وجود سیدالشهدا(ع) دیده؛ به آن افتخار میکنیم و عمرمان را در خدمتش میگذرانیم، جلوهای است از آنچه در وجود امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) جاری است و آنچنان در سیدالشهدا این جلوه اهمیت پیدا کرده و شخصیت علی بن ابی طالب (علیه السلام) را نشان میدهد که اگر کربلا و امام حسین (علیه السلام) نبود، همه چیز از دست رفته بود. سیدالشهدا (علیه السلام) بقای نورانیت علی بن ابی طالب (علیه السلام) را پیش مردم تضمین کرده است. نورانیت ایشان واقعی و الهی بود؛ اما سیدالشهدا(ع) این بساط را نزد مردم حفظ کرده است؛ لذا وقتی از غزالی، که از فقهای اهل تسنن است و گفته میشود در اواخر عمرش مستبصر شده، راجع به سیدالشهدا (علیه السلام) میپرسند و میگویند: «ایشان مظلومانه کشته شده است، آیا اجازه هست در عاشورا برای ایشان گریه کنیم و روضه بخوانیم و در مجالسشان شرکت کنیم؟» پاسخ میدهد: «گریه و عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) نکنید. چون عزاداری و نوحهکردن برای سیدالشهدا همه آنچه در گذشته واقع شده زیر سؤال میبرد؛ لذا اجازه ندارید گریه کنید». خود سیدالشهدا میفرمود: «انا قتیل الیوم الاثنین» و در گودال قتلگاه فرمود: «قتلنی فلان و فلان». این نشان میدهد که سیدالشهدا جلوهای است از آن عظمت و نورانیتی که خداوند متعال آن را بر ما ارزانی داشته و این توفیق را به ما داده است که خانه دلمان جایگاه محبت او باشد. این توفیق از ناحیه خدا است و آن را به هر کسی نمیدهد. کسانی بودند که حسرت میخوردند، اما در دلشان این مهر قرار نگرفت؛ و خود سیدالشهدا (علیه السلام) به چنین پدری افتخار میکند و این افتخار از شعارهای سیدالشهدا در روز عاشورا است: «انا بن علی الخیر من آل هاشم کفانی بهذا مفخراً حین افخر»؛ «من فرزند علی بن ابی طالب هستم. علی پاک؛ و اگر هیچ اضافه و امتیاز و فضیلتی نداشتم همین فضیلت که فرزند چنین مردی بودم برای من کافی بود». سیدالشهدا به وجود علی بن ابی طالب فخر میکند. فقط ما نمیگوییم که ماه رمضان رنگ علی بن ابی طالب را گرفته است. دیگران نیز میگویند:
خوشتر آن باشد که سِر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
ابوالعلاء معری عامتر از این میگوید. وی میگوید سایه علی (علیه السلام) و فرزندش حسین (علیه السلام) بر سر روزگار افتاده است؛ نه فقط بر سر ماه رمضان: «و علی الدهر من دماء الشهیدین علی و نجله شاهدان فهما فی اواخر اللیل فجران و فی اولیاته شفقان». میگوید اگر به غروب نگاه کنید دو سرخی میبینید: حمره مشرقیه و حمره مغربیه. صبح هم همینطور است. میگوید این دو سرخی در هنگام غروب و نیز دو سرخی فجر یادگار خون علی بن ابی طالب (علیه السلام) و فرزندش حسین بن علی (علیه السلام) است که بر دامن روزگار نقش بسته و نمیگذارد روزگار این خونها را فراموش کند. این دو شاهد در روزگار باقی ماندهاند. اما علی (علیه السلام) کسی است که میتواند به ماه مبارک رمضان رنگ بدهد. علی بن ابی طالب (علیه السلام) کسی است که به اسلام و قرآن رنگ داد: «انا کلام الله الناطق». این را خودش فرمود.
*منزلت حضرت امیر(علیه السلام) نزد خدا و پیامبر(ص)
در حدیثی از امسلمه است که میگوید: رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) شبی در ایوان در حال تهجد بودند و دعا میکردند. من بهدقت گوش میکردم. دیدم هر چه دعا میکند، میگوید: «خدایا به حق علی»؛ «الهی بحق علیا». هرچه گوش دادم دیدم فقط میگوید علی. مناجات ایشان که تمام شد جلو رفتم و گفتم: آقا! من سؤالی دارم. شما در تمام تهجدی که داشتید هرچه گوش دادم خدا را به علی قسم دادید. چرا؟ رسول اکرم فرمودند: هر وقت دستم را بر در خانه خدا بلند کردم و تمام تکوین را نگریستم دیدم مقربتر از علی پیش خدا کسی نیست؛ لذا خدا را به علی قسم دادم.
و همچنین در حدیث معراج این را از خاصه نقل کردهاند. البته من از عامه ندیدهام اما بعضی دوستان گفتند نمونههایی دارند که بر اساس آن وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) معراج رفتند (ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی) جبرئیل هم همراه ایشان بالا میرفت تا جایی که به جبرئیل، که فرشته مقرب خدا است، گفتند تو همین جا بایست و بالاتر نیا. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: جبرئیل رفیق نیمهراه شدی و ما را تنها میگذاری! گفت: من دیگر نمیتوانم بیایم. اگر جلو بیایم میسوزم و نابود میشوم.
گفت جبریلا بپر اندر پیام گفت رو رو من حریف تو نیام
آنقدر بالا رفت که جبرئیل به آنجا راه نداشت. به آن مقام قرب که رسید وقتی خداوند با حبیب و پیغمبرش سخن میگفت صدای علی بن ابی طالب (علیه السلام) به گوشش خورد. پیغمبر پرسید: علی بن ابی طالب اینجا چه میکند؟ جواب آمد که محبوبترین فرد پیش من خدا و پیش تو علی بن ابی طالب است. لذا من که خالق سخن هستم سخن را به لحن علی بن ابی طالب خلق کردم. این یعنی تناسب حکم و موضوع.
باز در حدیث است که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند جبرئیل وقتی ما را در آن منازل سیر میداد با فرشتهای مواجه شدیم که از او بسیار تعریف میکرد. جبرئیل گفت این فرشته نزد خدا بسیار مقرب است و عزرائیل نام دارد. شأن و مقام او نزد خداوند والا است. برویم و به او سلام کنیم. آنها جلو رفتند و سلام کردند. وی جواب سلام را داد و رو به رسولالله کرد و گفت: یا رسولالله! علی حالش چطور است؟ میبینیم که علی(علیه السلام) شخصیتی است که عرش و فرش و لوح و قلم و حل و حرم همه آشنای او هستند. چنین شخصیتی به ماه رمضان لون و رنگ میدهد و ماه رمضان رنگ علی بن ابی طالب (علیه السلام) را میگیرد.
بالاترین عبادت اگر بدون حب علی انجام شود صحیح و پذیرفته نیست. بارها شنیدهایم که میگویند:
«نماز بیولای او عبادتی است بیوضو». البته ما به این بیت اشعر حاشیه ایی داریم؛ زیرا وضو شرط نماز است؛ اما ولایت شرط نیست؛ بلکه کل نماز است. علی بن ابی طالب آنچنان است که خداوند در خلقت نمونهای برایش قرار نداده است؛ حتی حب و مهرش را بر انبیای سلف فرض کرده بود و تا نام او برده نمیشد خداوند عنایتی به آنها نمیکرد. نام او علی است و «ان اسمه من شامخ العلی». نام او اسم اعظم خدا است. نام علی نام خدا است. خداوند این اسم را حریم خودش قرار داده است.
*ماجرای هارون الرشید و یافتن قبر علی ابن ابی طالب(علیه السلام)
روزی هارون به شکار رفته بود. آهویی جلویش آمد و وی او را دنبال کرد. در قدیم وقتی به شکار میرفتند غیر از تیراندازی خودشان، سگ تازی نیز به دنبال شکار میدواندند تا شکار را بگیرد. گاهی هم پرندههای خاصی (مثلاً بازهای شکاری) داشتند که آنها را میپراندند تا سراغ شکار برود. هارون دوید ولی به شکار نرسید. سگ تازی را دواند. سگ هم به دنبال شکار رفت اما به تپهای رسید که برآمدگی داشت. آهو رفت و بر روی تپه نشست. سگ هم به دنبالش دوید و به او رسید؛ اما پشت سرش با فاصلهای نشست. پرنده را هم که پر داد تا شکار را بگیرد با فاصلهای در دامنه این تپه نشست. هارون با خود گفت حتماً در اینجا چیزی است. ایستاد و توقف کرد و افراد محلی را خواست تا بیایند و بگویند که در اینجا چه خبر است و این تپه محل چه چیزی است. آنها را جمع کردند؛ ولی همگی گفتند ما خبری نداریم. هارون گفت بالأخره باید کسی خبر داشته باشد. نهایتاً پیرمرد باسابقهای را پیدا کردند که اطلاعاتی داشت. ابتدا انکار کرد و در نهایت قسم داد و امان خواست که مرا نکشید. گفتند امان میدهیم. پیرمرد گفت به امان شما اطمینانی نیست؛ اما من میگویم. خداوند این نقطه از زمین را حرم امن خودش قرار داده است. اینجا قبر علی بن ابی طالب (علیه السلام) و تربت ایشان است. نهتنها همه این مردم بلکه این حیوانات هم میدانند که اینجا حرم امن خدا است که وجود مقدس علی (علیه السلام) را در آغوش گرفته است. ما در شبهای علی(علیه السلام) باید از این حرم امن بسیار بهره ببریم. این خانه خانهای است که میتوان از آن بهره بسیار گرفت.
اگر انسان محبوبی داشته باشد هیچگاه به خانهاش بیاحترامی نمیکند. اعمال ما چیزی نیست که به درد بخورد یا به کارمان بیاید، اما چیزی داریم که به کارمان میآید؛ دل ما خانه محبت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. اگر بند بندمان را هم جدا کنند از علی دست نمیکشیم. این سرمایه است و پیش خدا به حساب میآید. فردا همین سرمایه به درد ما میخورد. لذا آتش جهنم باید خیلی مرد باشد تا بیاید و خانه محبت علی را بسوزاند. باید این خانه محبت را در دلمان حفظ کنیم. هنر این نیست که فقط خودمان این محبت را حفظ کنیم، بلکه باید فرزندانمان هم آن را حفظ کنند. باید اعقابمان را چنان تربیت کنیم که مهر علی از دلشان بیرون نرود؛ همانطور که وقتی کوچک بودیم و میخواستیم راه بیافتیم «یا علی» میگفتیم و تا امروز هم یا علی یا علیگویان گذراندهایم.
*اهمیت خلوص در ارادت به ائمه(علیه السلام)
دعا کنیم در باقیمانده عمرمان نیز محبت علی از دلمان بیرون نرود و بچههایمان هم راه دیگری را در پیش نگیرند. خداوند در اعقاب ما دشمن علی که هیچ، آن کسی که به علی بیاعتنا باشد هم قرار ندهد. امیدوارم خداوند عبادات شما را در این ماه مبارک به شایستگی بپذیرد و شبهای قدر را هم، که قدرش به علی بن ابی طالب (علیه السلام) است، درک کنید. عزیزانی که این توفیق را دارند در خانه سیدالشهدا(علیه السلام) یک عمر نغمهسرایی و حسینحسین کنند باید بکوشند خلوصشان را از دست ندهند و اربابی غیر از حسین نداشته باشند. باید فقط برای او باشیم. برای ختم کلام، داستانی را برایتان نقل میکنم.
مرحوم میرزا علی محدثزاده در قم منبر میرفتند. ایشان آقازاده مرحوم حاج شیخ عباس قمی بود و در مسجد پدر بنده در تهران نیز منبر میرفت. ایشان خودشان فرمودند که یک روز در کوچه راه میرفتم. پیرزنی از خانهای مخروبه بیرون آمد و گفت: آشیخ! منبر میروی؟ گفتم: بله.
گفت: ما از فردا سه روز مراسم داریم. شما بیایید و منبر بروید.
ایشان گفت پدر من وصیت کرده بود که هیچ وقت مجلس امام حسی (علیه السلام) را رد نکن. پیش خودم گفتم خانه این پیرزن جای من نیست و منبر من عنوانی دارد؛ اما همان لحظه نصیحت پدرم به یادم آمد و گفتم خدمت میرسم. فردا به منزل پیرزن رفتم و دیدم هیچ کس آنجا نیست. پیرزن جارو را برداشته بود و اتاقش را جارو میکرد. آن هم اتاقی که فرش نداشت و فقط یک تکه زیلو در آن پهن بود. یک پیت هم گذاشته بود و چیزی مانند صندلی درست کرده بود. خودش هم نیامد بنشیند تا روضه بخوانم. کمی حوصله کردم. سماور زغالی را هم روشن کرده بود. آخر سر آمد نشست و من هم روی منبر نشستم و سریع روضهای خواندم و والسلام علیکم گفتم و بلند شدم و بیرون آمدم. خیلی هم ناراحت بودم. در طول روضه فقط خود صاحبخانه بود و اواخر منبر هم زن همسایه آمد. این تمام شد و من خیلی ناراحت شدم که چرا پذیرفتم. حتی خداحافظی درستی هم با این پیرزن نکردم و وقتی برگشتم با خودم گفتم فردا دیگر نمیروم. اگر سهم ما هم باشد همین مقدار کافی است. ایشان میگوید شب خوابیدم و در خواب وجود مقدس سیدالشهدا را دیدم. خدمت ایشان رفتم و متوجه شدم که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پشت پرده هستند. به من گفتند: چرا امروز قدری با تلخی مجلس ما را ترک کردی؟ گفتم آقا هر کاری حسابی دارد. این پیرزن مجلس را آماده نکرده بود. جارویش را جلوی من میزد و سماورش را همان وقت روشن کرد. اصلاً کسی در آن مجلس نبود و فقط زن همسایه آمد. در همان لحظه صدایی از پشت پرده بلند شد و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: تو این روضه را امروز نخواندی و این مطالب را امروز نگفتی. من در مجلس تو حضور داشتم. آقا سیدالشهدا نیز فرمودند هیچگاه با کسانی که درِ خانهشان را به خاطر ما باز میکنند تلخی و خلف وعده نکن و نگو نمیآیم. پول برایت مهم نباشد. شأن آن است که سیدالشهدا میخواهد به تو بدهد؛ نه آنکه مردم به تو میدهند. مرحوم علامه از حاج مقدس نقل میکردند که میفرمود من یک تضمین از آقا سیدالشهدا گرفتم و آن اینکه ایشان گفته است من همه روضهخوانهایم را به بهشت میبرم، اما یک شرط دارد؛ از در خانه من جای دیگری نروند. یعنی در این مسیر با خلوص بیایند. ما هرچه داریم از امام حسین (علیه السلام) داریم. در سال 1342 حرکت اسلامی در همین شهر با همین روضهها شروع شد و بعد در طول این مدت هر حرکتی در شیعه و اسلام داشتیم منشأش سیدالشهدا (علیه السلام) بود. باید این میراث را با خلوص حفظ کنیم. در این خانه جز با خلوص حرکت نکنیم و در نزنیم. انشاءالله خداوند توفیقاتش را بر همه شما عزیزان نازل بفرماید.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
نظر شما